
یا نُورَ الْمُسْتَوْحِشینَ فِی الظُّلْمِ
.
یُوسُف ِ لحظه هایم را به چاهِ نیستی می اندازند ؛
.
برادرانِ ناتنی ِ غِفلت !
.
یعقوب وار مویه می کند دلم !
.
کُجاست عـزیـزی که لحظه هایِ به چاه اُفتاده ام را بخرد ...
.
عزیزش کند ، به پادشاهی ِ نورانیَّت برسانَدَش ؟!
..
..
نه در آسمـانـم نه در زمیـن ..
.
تنهـا در گُودیِ دستانِ خُــدا زندگی می کنم !
.
اگر خُــدا دست در نـور فـرو کُنَد به بهــشت می روم
.
و اگر دست در آتـش فـرو کُنَد به جَهَنَّـم .
.
اما چه فرقی می کند بهـشت یا جَهَنَّـم ؟؟؟
.
مهِّــم این است که در دستانِ خُـــدا زندگی میکنم ..
..
خـدايـا !
.
فقـط گيـر يک " لايک " تـو مـانـده ام !
.
تـو کـه مـرا بپسندي ديگـر چه باک از پيلـه هـاي روزگار .
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط:
شعر در متن ،
،