امکان مشاهده آنلاین فیلم و ویدیو

http://s6.picofile.com/file/8179250634/rasool.mpg.html

صفحه نخست

ايميل ما

آرشیو مطالب

لينك آر اس اس

عناوین مطالب وبلاگ

پروفایل مدیر وبلاگ

طراح قالب

:: صفحه نخست
::
ايميل ما
::
آرشیو مطالب
::
پروفایل مدیر وبلاگ
::
لينك آر اس اس
::
عناوین مطالب وبلاگ
::
طراح قالب

::معرفی شهیدان زواره
::شهداء شرمنده ایم
:: عطر کربلا
::نوای محرم
::احادیث و منظرها
::شعر در متن
::جملاتی زیبا در متن شهداء
::اس ام اس درباره شهداء
::پیامک مذهبی
::تصاویر
::شهیدان
::دفاع مقدس
::مذهبی
::نرم افزاروکدجاوا مذهبی برای وبلاگ و وب سایت
::حجاب و بی حجابی
:: زمزمی از نور
::اهمیت نماز
:: محبان الائمه
::زندگینامه مداحان بزرگ
::دفاع مقدس
::خاطراتی زیبا
::زندگینامه شهیدان
::وصیت نامه شهیدان
::اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
::درد و دل
::نوشته دل
::تقدیم به مناسبت
::دانلود مداحی وکلیپهای مذهبی
::قالب و قاب وبلاگ
::دعا و مناجات
::قرآن کریم


زواره نیوز
هيئت عاشقان حسين(ع) زواره
سردار شهید مصطفی زواره ای
آخرین منجی ... آخرین یار♥
دانلود نرم افزار روایت عشق
گالری تصاویر شهدا.......... - شهداء
شهداء شرمنده ایم
هیئت جوانان محبان الشهداء زواره - آپارات
هیئت جوانان محبان الشهداء زواره
افسران - قطعـــــه شهـــــــــــــدا
تصاویری از شهداء زواره
تصاویر/ درد دل با شهدای گمنام
پیوند با شهدا تنها راه تحقق اهداف نظام است
حصول طهارت با رمضان و شروع پیوند با شهدا
وصیت نامه
به یاد شهیدان
دانلود مداحی شهدا با صدای گرم مداحان اهل بیت (ع)
یاران چه غریبانه-حاج مهدی سلحشور
دانلود مداحی مداحان در مورد شهدا
شهداء ایران
شهیدان
ساختن وبلاگ
شماره پیمان کارها
حمل ته لنجی با ضمانت از دبی
خرید از چین
قلاده اموزشی ضد پارس سگ
الوقلیون
تمام لينکها تماس با ما


نويسندگان :
:: استاد رسول ناجی زواره

آمار بازديد :

:: تعداد بازديدها:
:: کاربر: Admin

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 30
بازدید دیروز : 277
بازدید هفته : 590
بازدید ماه : 3621
بازدید کل : 305771
تعداد مطالب : 770
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


....
...

سفارش کد آهنگ
...

کد حرکت متن دنبال موس ..... دریافت کد پیغام خوش آمدگویی

... دریافت کد خداحافظی ... دریافت کد قفل کلیک راست چت روم ... ...







پيام مديريت وبلاگ : با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، به وبلاگ من خوش آمديد .لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وبلاگ ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما در بهتر شدن كيفيت مطالب وبلاگ کمک کنید .


بسیجی

فصل‌های پیش از این هم ابر داشت

بر کویرم بارشی بی‌صبر داشت


پیش از اینها آسمان گلپوش بود

پیش از اینها یار در آغوش بود

 

اینک اما عده‌ای آتش شدند

بعد کوچ کوه‌ها آرش شدند

 

از بلند از حلق آویزها

قلب‌های مانده در دهلیزها

 

بذرهایی ناشناس و گول و گند

از میان خاک و خون قد می‌کشند

 

بعضی از آنها که خون نوشیده‌اند

ارث جنگ عشق را پوشیده‌اند

 

عده‌ای حسن القضاء را دیده اند

عده‌ای را بنزها بلعیده اند

 

بزدلانی کز هراس ابتر شدند

از بسیجی‌ها بسیجی تر شدند



:: موضوعات مرتبط: شعر در متن ، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 20 / 7 / 1392


یاعلی (ع)

من ازاغازتاپایان علی گفتم علی میگویم

چه درپیدا چه درپنهان علی گفتم علی گویم

چه درساحل چه درطوفان علیگفتم علی گویم

به هرمذهب به هرعنوان علی گفتم علی گویم



:: موضوعات مرتبط: شعر در متن ، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 20 / 7 / 1392


اشك فضّه

چرا بانوي من امروز از جا برنمي خيزي ؟ * * * زاشك فضّه و افغان اسما برنمي خيزي ؟

به هنگامي كه خوابيدي تو خود گفتي : صدايم كن * * * صدايت مي كنم آهسته اما برنمي خيزي ؟

پس از يك چند بي خوابي مگر در خواب خوش رفتي * * * كه با فرياد زينب نيز از جا برنمي خيزي ؟

چنان هر روز حاضر كرده ام آب وضويت را * * * بود وقت نماز ظهر آيا برنمي خيزي ؟

حسن بالاي سر گريد چرا سر برنمي گيري * * * حسين افتاده بر پايت كه برپا برنمي خيزي ؟

صداي كوبه در مي رسد گويا علي آمد * * * نه بهر من چرا از بهر مولا برنمي خيزي ؟

سيّد رضا « مؤيّد »



:: موضوعات مرتبط: شعر در متن ، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 20 / 7 / 1392


شهــــید

شهید

تنش را با سرشک پاک شستیم

گلی با سینه ی صد چاک شستیم

 

به روی دست ها خورشیدی از عشق

سحر با شبنم ادراک شستیم

 

ملایک یک صدا گفتند ما هم

ورا بر قلّه ی افلاک شستیم

 

سروش از چرخ هفتم داد پیغام

که ما هم با نم پژواک شستیم

 

میان قدسیان جشنی به پا بود

اگر ما با دلی غمناک شستیم

 

ز سیل خونتان ای شب شکاران

پلید دشمنان از خاک شستیم

 

تو گویی جنگ ما جنگ احد بود

هزاران حمزه ی چالاک شستیم

حسین مهر آذین (کتاب : هستی همیشه)



:: موضوعات مرتبط: شعر در متن ، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 18 / 7 / 1392


عشق یعنی.....

عشق یعنی معامله میان عاشق و معشوق

عشق یعنی جنگ تن به تن با نفس

عشق یعنی وداع شب عملیات ،وصیت نامه نوشتن ،دنیا را سه طلاقه کردن

عشق یعنی تشنگی به هنگام نبرد

عشق یعنی تشنگی و خستگی بسیجی ها در خیبر

عشق یعنی کانال کمیل

عشق یعنی آرام گرفتن بر روی سیم خاردارها

عشق یعنی بدنهای پاره پاره شهدا،عشق یعنی تکه دستهای لهیده از تن جدا

عشق یعنی ذکر حسین به هنگام جان دادن

عشق یعنی دانسته روی مین رفتن ، یعنی سبقت برای شهادت

عشق یعنی پاوه ، طلائیه ، شلمچه، فکه، مجنون ، اروند، دجله ، چزابه و.....

عشق یعنی غروب مناطق جنگی

 

*عشق یعنی شهادت*

 


:: موضوعات مرتبط: شعر در متن ، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 18 / 7 / 1392


خداحافظی

 خمپاره خورده به سنگرم

بال هایم مجروح شده

توان پرواز ندارم

 مدتی به عقب بر میگردم

برای سلامتیم دعا کنید

امیدارم دوباره که به جبهه ی جنگ نرم بر میگردم،سلاحم مجهز به ایمان راسخ باشد

یا علی (ع)

 



:: موضوعات مرتبط: شعر در متن ، نوشته دل، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 18 / 7 / 1392


تقدیم به شهدای گمنام...

دید در معرض تهدید دل ودینش را
رفت با مرگ خود احیا کند آئینش

رفت وحتی کسی از جبهه نیاورد به شهر
چفیه وقمقمه اش کوله وپوتینش را

رفت ویک قا صدک سوخته تنها آورد
مشت خاکستری از حادثه مینش را

استخوانهای نحیفی که گزارش می داد
سن وسال کم از بیست به پائینش را

باز هم خنده به لب داشت کدر کرد وکبود
تلخی غربت اگر چهره شیرینش را

ماند سر در گم وحیران که بگیرد خورشید
زیر تابوت سبک یا غم سنگینش را

شب آخر پس از اتمام مناجات انگار
گفته بود از همه مشتاق تر آمینش را

ماجرای تو خدا خواست کند زنده عزیز
قصه یوسف وپیراهن خونینش را

کفن پاک تو سجاده پلاکت تسبیح
ابتدا بوسه ثواب است کدامینش را؟

 



:: موضوعات مرتبط: شهداء شرمنده ایم ، شعر در متن ، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 18 / 7 / 1392


به یاد شهیدان

بر غـنچه‌‏ی لب‌هاشان لبیک حسینی بود


امیـد دل آن‌ها لـبـخـنـد خـمـیـنـی(ره) بود

 



:: موضوعات مرتبط: شعر در متن ، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 18 / 7 / 1392


تبار پاک لاله‌ها

شبی که شعله می‌شود شرارها
و هیمه می‌شود تبار خارها
و قامت درخت سبز عاشقی
فرا رود به جای نعش دارها
و پشت فصل سرد و تلخ بی‌کسی
به عرصه پای می‌نهد بهارها
و از صمیم کوهسار عاشقی
ترانه خوان شوند آبشارها
به یاد آر این زمین گرفته از
تبار پاک لاله اعتبارها
زدوده دست مردمان بی‌ریا
ز روی نام میهنم غبارها
به روز واقعه قرار بسته و
برآمده ز عهده‌ی قرارها
به یمن نام مهربان و پاکشان
شکوفه می‌دمد ز شاخسارها
گشوده پنجه‌های سبز عاشقی
به احترام نامشان چنارها
به دامن بهار سرزمین من
ز خونشان دمیده لاله‌زارها
به لحظه های استجابت دعا
شبی که شعله می شود شرارها
به یاد آر این زمین گرفته از
تبار پاک لاله اعتبارها



:: موضوعات مرتبط: شعر در متن ، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 18 / 7 / 1392


"بسم رب الشهدا"

بسم رب شهدا

 

 

 

                                                              بال های خسته
                                                              پرهای شکسته
                                                              دل هایی خونین
                                                         سجاده های خاک گرفته

گله هایی در خواب
دل هایی گمشده
و مجالی که نیست !

گاز خردل
سرفه هایی سنگین
و یارانی که
هزاران سال بعد
طعمه باستان شناسانند

غربتی غریب
کوچه پس کوچه هایی دلتنگ
شهری دل مرده
با سنگفرشی اسیر
گرفتار بازندگانی
نا آشنا با زندگان

و شهدایی تفحص شده
که در معراج شهر
دلتنگ و بی قرار
رمل های فکه و قتلگاه و راه خون
و آرزویی غریب
که کاش تفحص نمی شدند

به حرف تو رسیدم 
ای دوست !

کاش تفحص نمی شدم

شعر از محمد طوقانی



:: موضوعات مرتبط: شعر در متن ، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 17 / 7 / 1392


بهشتی...
امام جعفر صادق (ع):

صورت بهشتی همیشه همجنس تبسم است...


دست بهشتی بخشنده است...


زبان بهشتی نرم و فصیح است...


دل بهشتی صادق و مهربان است...


سلام بر شما که بهشتی هستید ....
 


:: موضوعات مرتبط: احادیث و منظرها، شعر در متن ، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 16 / 7 / 1392


آن روز...

آن روز ...

بگشوده بال و پر ...

با سر به سوی وادی خون رفتی

گفتی: «دیگر به خانه باز نمی گردم

امروز من به پای خودم رفتم

فردا شاید مرا به شهر بیارند
 
بر روی دست ها ...

اما ...

حتی تو را به شهر نیاوردند !!!

گفتند:

«چیزی از او به جای نمانده است جز راه ناتمام» 

قیصر امین پور


:: موضوعات مرتبط: شعر در متن ، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 16 / 7 / 1392


مناسبت

براوج محبت علی اوجی نیست

دربحر بجز کرامتش موجی نیست

در کل ممالک و مذاهب به جهان

مانند علی و فاطمه زوجی نیست



:: موضوعات مرتبط: شعر در متن ، تقدیم به مناسبت، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 15 / 7 / 1392


در کنج حجره

بغداد هم از حال و روزش بی خبر بود

تنها تر از تنها و قلبش پرشرر بود

در کنج حجره بی کس و بی یار و مونس

دور از وطن افتاده و خونین جگر بود

در کربلا اقای ما را سم ندادند

از هرکه فکرش راکنی او تشنه تر بود

از غربتش دیگر نمیگویم که یارش

تنها همین چندتا کنیز دور و بر بود

در بین سوت و کل کشیدن های ممتد

فریادها و ضجه هایش بی اثر بود

ان لحظه های آخری آقای مظلوم

در آرزوی دیدن روی پسر بود

آن روز از داغش گریبان چاک میداد

وقتی که جان میداد بابایش اگر بود

آمد سرش از روی خاک حجره برداشت

آن مادری که دست هایش بر کمر بود

سربسته میگویم که جای شکر دارد

وقتی که جنس سایه بانش بال و پر بود
علیرضاخاکساری



:: موضوعات مرتبط: عطر کربلا، شعر در متن ، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 15 / 7 / 1392


عاشقا بیاین تماشا

خواب دیدم

خواب دیدم خواب این که مرده ام.............. خواب دیدم خسته و افسردهام

 روی من خروارها از خاک بود................. وای قبرمن چه وحشتناک بود  

تا میان گـــــوررفتم دل گرفت..................... قبرکن سنگ لحد را گلگرفت

   بالش زیرسرم از سنگ بود..................  غرق وحشت سوت و کور و تنگ بود

ناله می کردم ولیکن بی جواب................ تشنه بودم تشنه ی یک جرعه آب

خسته بودم هیچ کس یارم نشد.................... زان میان یک تن خریدارم نشد



:: موضوعات مرتبط: شعر در متن ، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 15 / 7 / 1392


امام جواد (ع)

خواهر نداشتم که پرستاری ام کند
                        
مادر نداشتم که مرا یاری ام کند

این بی كسی خلاصه به بی مادری نشد

بابا نبود رفع گرفتاری ام کند

تنها جفای همسر من قاتلم نشد

اصلاً کسی نبود که دلداری ام کند

جود مرا به زهر جفایش جواب داد

نیّت نداشت اینکه وفاداری ام کند

همراه دست و پا زدنم هلهله کنان

با پای کوبی اَش طلبِ خاری ام کند

در خانه ام محاصرة دشمنان شدم

یک یار نیست تا که علمداری ام کند

دیگر کسی به داد دل من نمی رسد

باید اَجل بیاید و غمخواری ام کند

سوز عطش مرا به دل قتلگاه برد

هادی کجاست چارة بیماری ام کند

جان دادم و کسی به روی سینه ام نبود

یاد حسین وقت بلا یاری ام کند

رأسم جدا نشد که میان اسیرها

بالای نیزه شاهد بازاری ام کند

با سُّم اسب ، پیکر من آشنا نشد

خونم نریخت تا همه جا جاری ام کند

نعش مرا به مکر و اهانت به بام بُرد

یک لحظه هم نخواست نگهداری ام کند

طاغوت از مبارزة من امان نداشت

عمری ز کینه خواست دل آزاری ام کند

مهدی بیا که تازه شده داغ فاطمه

با قامت خمیده عزاداری ام کند




:: موضوعات مرتبط: شعر در متن ، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 15 / 7 / 1392


امام زمان(عج)

ای  حلقه  اتصال این  ارض  و سما

ای جمعه به جمعه کنج سرداب دعا

با  مهر  شما  رزق دل  امضا  بشود

در این عرفه،همرهتان،کرب و بلا

 



:: موضوعات مرتبط: شعر در متن ، اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 15 / 7 / 1392


ای ناله شهادت

بختت نه سپید است و نصیبت نه سیاهی

محکوم به مرگی چه بخواهی چه نخواهی

کو عشق که ما را برساند به رسیدن

کو تیغ که ما را برهاند ز تباهی

آبی به شهیدان عطشناک ندادیم

مردند لب شط فرات آن همه ماهی

ای کشته ترحّم کن و ای تشنه تبسّم

ای ناله شهادت شو و ای گریه گواهی

سنگم بزن ای دوست، دلم میکده اوست

ما را بشکن آینه ی ماست الهی

آن سوتر از این غمکده دریای وصالی ست

عاشق شو و فارغ شو و سالک شو و راهی

درویشی ما سلطنت ماست، اگرچه!

دنیاست گدایی که رسیده ست به شاهی



:: موضوعات مرتبط: عطر کربلا، نوای محرم، شعر در متن ، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 15 / 7 / 1392


ای کشتی...

ای کشتی نجات زمان کشتیم شکست

افتاده ام به ورطه گرداب خود پرست

در زیر تازیانه رگبار و صاعقه

پشتم خمید و رشته امید من گسست

دستم بگیر و ساحل امنی ببر مرا

می ترسم از تلاطم این موج های مست

در عرشه سفینه ات ای نوح کربلا

جایی برای آدم کشتی شکسته هست؟

هر کس که دید حال پریشان و زار من

تنها نهاد دست تاسف به روی دست

سوگند بر خدا که تو دریا دلی حسین

باید فقط به لطف تو چشم امید بست

از لطف چشم های تو کشتی قلب من

در ساحل عزای رقیه به گل نشست



:: موضوعات مرتبط: عطر کربلا، نوای محرم، شعر در متن ، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 15 / 7 / 1392


امام حسین(ع)-مناجات

بنویسید مرا بی سر و سامان حسین

جگری سوخته و پاره گریبان حسین

پای شش گوشه گدا را بنشانید و سپس

بنگارید مرا دست به دامان حسین

روضه ای باز بخوانید و، هلاکم بکنید

روی قبرم بنویسید پریشان حسین

پروراندند مرا پای همین هیئت ها

از همان روز ازل خورده ام از نان حسین

کاش در کرببلا جام شهادت نوشم

بسرایند مرا جزء شهیدان حسین

شبِ بی گریه در این عشق حرام است مرا

این چنین است شبِ ریزه خور خوان حسین

بنویسید روی مشک علمدار حرم

جان عالم به فدای لب عطشان حسین

به خدا این پسر حضرت زهرا باشد

روی خاک است چرا پیکر عریان حسین

 باقریان



:: موضوعات مرتبط: عطر کربلا، نوای محرم، شعر در متن ، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 15 / 7 / 1392


شعر شهید

خوشا آنان که با ایمان و اخلاص

                                                   حریم دوست بوسیدند و رفتند

خوشا آنان که در میزان و وجدان

                                                  حساب خویش سنجیدند و رفتند

خوشا آنان که پا در وادی حق

                                                     نهادند و نلغزیدند و رفتند

خوشا آنان که با عزت ز گیتی

                                                     بساط خویش برچیدند و رفتند

ز کالاهای این آشفته بازار

                                                     شهادت را پسندیدند و رفتند

خوشا آنان که بهر یاری دین

                                                   به خون خویش غلطیدند و رفتند

خوشا آنان که وقت دادن جان

                                                   به جای گریه خندیدند و رفتند

خوشا آنان که با ایثار هستی

                                                   ز هستی دیده پوشیدند و رفتند

خوشا آنان که بهر حفظ اسلام

                                                    علیه کفر جنگیدند و رفتند



:: موضوعات مرتبط: شعر در متن ، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 14 / 7 / 1392


سکوت و فاصله

یا هیچ گاه، حس کبوتر نداشتم

یا خواستم پرنده شوم، پر نداشتم

تو، بال و پر زدی و رسیدی به آسمان

من، دست از حضیض زمین بر نداشتم

تو، جز جنون و عشق و خطر در سرت نبود

من، جز سکوت و فاصله، در سر نداشتم

روزی که روی شانه ی شاین شهر دیدمت

انگار مسخ بودم و پیکر نداشتم

یک مشت، استخوان و پلاکی که سوخته ست

گفتند این تو هستی و باور نداشتم

ای کاش! هیچ گاه نمی دیدم، این تو را

ای کاش! هیچ گاه برادر نداشتم



:: موضوعات مرتبط: شعر در متن ، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 14 / 7 / 1392


مثنوی جبهه

جبهه یعنی گریه اما بی صدا            جبهه یعنی ناله های دلربا

جبهه یعنی معبر و میدان مین            تکه های پیکری روی زمین

جبهه یعنی عطر و بوی لالاه ها          در شب و تنهایی و ذکر و دعا

جبهه یعنی جسم و جان وقف خدا       از زن و فرزند و از دنیا جدا

جبهه یعنی تو جدا از خود شدی        خود شکستی و ز خود بی خود شدی

جبهه یعنی عاشقی بهر ولا              دست و سر از پیکرو از تن جدا

جبهه یعنی عاشقی آموختن                قلب معبر بی صدا و سوختن

جبهه یعنی دوستانی با وفا               در شی حمله شدن از هم جدا

جبهه یعنی هق هق و ناباوری          نعش دوستی را به دوش خود بری

جبهه یعنی تشنگی یعنی "عطش"       فکه و گرما و بیماری و غش

جبهه یعنی قمقمه ها پر ز آب           تشنه، اما آب را کردن حرام

جبهه یعنی بی خدایی شد حرام          بهر حق خنجر برون رفت از نیام

جبهه یعنی نیایش با وضو               با خدا بی واسطه در گفت و گو

جبهه یعنی آنکه عشق بازی کنی       بهر مرگت رقص و تنازی کنی

جبهه یعنی "ما رَمَیتَ"دم زدن          در میان خون بال و پر زدن

جبهه یعنی پر زدن سوی بهشت        پر زدن تا بی کران سرنوشت

جبهه یعنی سر نوشتت رت نوشت     شد خریدارت خدای سرنوشت

جبهه یعنی ذکر لبها زهراست          اسم اعظم خدا یا زهراست

جبهه یعنی اسم او تسکین شد           تکیه گاه هر دل غمگین شد

جبهه یعنی نام زهرا میبری             همچو او تو از علی فرمان بَری

جبهه یعنی پشت در زهرا شدن          با علی عصر خود همراه شدن

جبهه یعنی غربت مولا علی            گشته اکنون در بسیجی منجلی

جبهه یعنی یک بسیجی جان بداد        پیکری غرقِ به خون در شط فِتاد

جبهه یعنی آن طرفها یک جوان        پر کشید از خاک تا بی کران

جبهه یعنی پیرمردی دل غمین           بر لبش لبیک، تنش بر روی مین

جبهه یعنی کودک چند ساله در          خانه خود گشته اکنون بی پدر

جبهه یعنی طفل چندین ماهه و...       گاز خردل سینه های پاره و...

جبهه یعنی رسم سودا و جنون           آیه انا الیه راجعون



:: موضوعات مرتبط: عطر کربلا، شعر در متن ، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 13 / 7 / 1392


شما حماسه سرودید و ما ....

شـما حماسه سرودید و ما به نام شما

       فقط تــرانه ســرودیم، نـان درآوردیـــــم

بـــرای ایــن‌کــه بگوییــم با شما بودیـم

       چقـــدر از خـــودمان داستـان درآوردیـم

و آبــــــهای جــهان تا از آسیـــاب افتـاد

       قلم به دست شدیم و زبان درآوردیم ...

 



:: موضوعات مرتبط: شعر در متن ، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 10 / 7 / 1392


به لاله خون در خفته

به لاله ی در خون خفته

شهید دست از جان شسته

قسم به فریاد آخر

به اشک قلتان مادر

که راه ما   باشد آن   راه تو    ای شهید


همه به پیش  همه به پیش

به یک صدا

“جاویدان ایرانِ عزیز ما”


قسم به اسم آزادی

به لحظه ای که جان دادی

به قلب از هم پاشیده

 شهید در خون قلتیده

که تا آخرین نفس راهت را ادامه خواهیم داد ای شهید


قسم به عزم هم رزمان. ستم کشان با ایمان

دل خستگان جان بر کف. دلاوران هم پیمان

که راه ما باشد آن راه تو ای شهید

همه به پیش  همه به پیش

به یک صدا

“جاویدان ایرانِ عزیز ما”



:: موضوعات مرتبط: شعر در متن ، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 10 / 7 / 1392


السلام علیک یا ابا عبداله الحسین

درمعبد عشق جان فدا باید کرد

یعنی به حسین اقتداباید کرد 

بی سر به لقای یار باید رفت

دینی است که اینگونه ادا باید کرد



:: موضوعات مرتبط: عطر کربلا، نوای محرم، شعر در متن ، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 9 / 7 / 1392


شعری زیبا

 نشان دوست

 ز شهر عشق تو را سینه چاک آوردند

به عرش  رفته  ما  را  به  خاک  آوردند

عبور کرده ای از کوچه سحر گویی

که روی دست تو را تابناک آوردند

به ذهن باغ همیشه تو سبز خواهی ماند

اگر نشان ز تو تنها پلاک آوردند

بیا بخوان تو دوباره روایتی از فتح

که فصلنامه ای



:: موضوعات مرتبط: شعر در متن ، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 7 / 7 / 1392


سوگ سرخ

به ميدان چه مي شد که بي سر بمانم

همانطور تا صبح محشر بمانم

چه کردم که زخمي به نامم نيفتاد

و ماندم که در عاشقي در بمانم

از آن آسمانها فقط قسمتم شد

که در سوگ سرخ کبوتر بمانم

نمي ديد چشمم به کابوس حتي

که روزي چنين بي برادر بمانم

وحالا که ماندم ، خدايا کمک کن

در اين دشت سوزان  ابوذر بمانم



:: موضوعات مرتبط: شعر در متن ، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 6 / 7 / 1392


سلام بر شهیدان
از صفحه های دفتر شهادت را ورق می زنیم

زین شهید وزان شهید سخن می زنیم

راستی کدامین شهید ؟

همان شهیدی که هر چه داریم از خون اوست

همان شهیدی کزو نیست هیچ نشانی

نه نشان او نزد خداست

اری

مائیم که نیستیم او تا ابد در فردوس خداست



:: موضوعات مرتبط: شهداء شرمنده ایم ، عطر کربلا، شعر در متن ، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 2 / 7 / 1392


سلام شهیدان سلام حسین

سلام شهیدان سلام حسین

سلام خدا بر زهیر ابن قین

شهیدی که در وادی کربلا

بلا گفت با یار و با غیر، لا

شهیدی که هنگام صرف طعام

رسید از امام زمانش پیام

پیامی که هر حرف آن نور بود

در آن دعوت ظهر عاشور بود

ندا داد پیک امامش که هی

سعادت تو را اینک آمد زپی

زجا خیز و جان را کن آراسته

که فرزند زهرا تو را خواسته

زهیر و همه همرهان زین پیام

کشیدند یکباره دست از طعام

زحیرت همه رنگ خود باختند

تو گویی زکف لقمه انداختند

به ناگه عیالش بر آشفت سخت

که هان از چه رو می زنی پا به بخت

حسین است می خواندت یا زهیر!

اجابت کن اینک که خیر است خیر

زگفتار آن زن زهیر ابن قین

روان شد به سوی خیام حسین

امام زمانش به محض ورود

چنان با نگاهی دلش را ربود

که از خویش و از خلق بیگانه شد

به شمع رخ یار پروانه شد

نگاهی که دیگر زهیر ابن قین

کسی را نمی دید غیر از حسین

چو درهای رحمت بر او بازگشت

به دیدار یاران خود بازگشت

نبودی دگر این زهیر آن زهیر

زخود تا خدا کرد یک لحظه سیر

زهیری سر از پای نشناخته

زهیری همه جان و دل باخته

چو پروانه می سوخت سر تا قدم

که ای دوستان من حسینی شدم

شدم عاشق یوسف فاطمه

خداحافظی می کنم با همه

خداحافظ ای باوفا همسرم

به زینب سلام تو را می برم

اگر از تو اینک جدا می شوم

به راه امامم فدا می شوم

به پاسخ چنین گفت زن با زهیر

که ای کرده یک لحظه یک عمر سیر

تو گشتی حسینی زپا تا به سر

ندانی به پا می روی یا به سر

به خاطر بیار ای زهیر ابن قین

که چون دعوتت کرد پیک حسین

من از پشت پرده نهیبت زدم

به دل داغ عشق حبیبت زدم

اگر تو شدی پُر زشور حسین

فرستادمت من حضور حسین

تو جانی نگویم که از تن مرو

وفا را نگهدار بی من مرو

الا غرق در شوق و شور حسین

مرا هم ببر در حضور حسین

بده قول نزد ولیِّ خدا

که در حشر از من نگردی جدا

شب است و زهیر است و مولا حسین

صدا می زند سیّدی یا حسین

اگر کشته گردم فزون از هزار

بسوزد همه عضو عضوم به نار

به هر سو برد باد خاکسترم

شود جمع بار دگر پیکرم

دوباره دمد روح پاکم به تن

ندا می دهم این تو این جان من

سرم خاک پایت شود یا حسین

زهیرت فدایت شود یا حسین

زهی عشق او، سوز او، شور او

سخنرانی روز عاشور او

زشمشیر، فریاد او تیز تر

زدریا دلش بود لبریز تر

چنان عاشق وصل دلدار شد

که بی اذن سرگرم پیکار شد

شهامت فرستاد بر او درود

شجاعت به تحسین او لب گشود

به یک حمله افکند آن جان پاک

صد و بیست تن را به خاک هلاک

به تن گشت زخمش فزون از عدد

شهادت به او داد عمر ابد

چو گردید نقش زمین پیکرش

فرستاد بر او کفن همسرش

غلام از سوی بانوی خویشتن

روان شد سوی کربلا با کفن

به دنبال جسم زهیر ابن قین

که افتاد چشمش به جسم حسین

تنی دید روی زمین بی کفن

نه او را کفن بود نه پیرهن

تنی دید از برگ گل پاک تر

زپیراهن لاله صد چاک تر

نفس هاش با شعله دمشاز گشت

از آن دشت خون با کفن بازگشت

کشید از جگر ناله آه از نهاد

کفن را به بانوی خود باز داد

که ای غرق اندوه و سوز محن

مرا عفو کن آمدم با کفن

کفن چون بپوشد زهیر ابن قین؟

که عریان به خاک است جسم حسین

کفن داشت در دستم این زمزمه

که ای بی کفن یوسف فاطمه

چو آن بی کفن را روی خاک دید

کفن هم ززهرا خجالت کشید

زمین و زمان سوخت «میثم» بس است

زدی شعله بر قلب عالم بس است



:: موضوعات مرتبط: شهداء شرمنده ایم ، عطر کربلا، شعر در متن ، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 2 / 7 / 1392


دیروز و امروز

دیروز از هر چه بود گذشتیم، امروز از هرچه بودیم !                                                                                                     آنجا پشت خاکریز بودیم و اینجا در پناه میز !                                                                                                                 دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز مواظبیم ناممان گم نشود !                                                                                      جبهه بوی ایمان می داد و اینجا ایمانمان بو میدهد !                                                                                                    الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم                                                                                                                               بصیرمان کن تا از مسیر بر نگردیم                                                                                                                               و آزادمان کن تا اسیر نگردیم .                                                                                              



:: موضوعات مرتبط: شعر در متن ، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 28 / 6 / 1392


این همه شعر برایت خواندم

 

این همه شعر برایت خواندم

 

از تبسم نگهت خالی بود

 

هرکسی جز تو غزل ها را خواند:

 

« گفت احسنت چقدر عالی بود»

 

 

 

گوش هایم پر ازین تحسینها

 

چشم من خیره به لب های تو ماند

 

یک نفر گفت قلم را بگذار

 

او غزل های دلت را هم خواند؛

 

 

 

یک نفر گفت: « تو گفتی و دلت

 

ذکر معشوق دگر می گوید!

 

تو هنوز در قدم اولی و

 

پای تو راه دگر می جوید؟!»

 

 

 

یک نفر گفت برو این اشعار

 

با غزل های دلت یکسان نیست

 

چه خیالات تو را بازی داد

 

شعر خواندن بر او آسان نیست

 

 

 

***

 

 

 

دیدم از دور که تحسین کردی

 

مجلسی بود شب شعر جدید؟

 

شاعرانش همه بی سر بودند

 

شاعرانش همه بودند شهید...

 



:: موضوعات مرتبط: شعر در متن ، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 28 / 6 / 1392


*شعروشهید*

 

آنان که به خود عشق و صفا را دیدند
 
رفتند به جبهه کربلا را دیدند
 
دیدند سر خویش به دامان حسین
 
یعنی که جمال کبریا را دیدن





:: موضوعات مرتبط: شعر در متن ، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 28 / 6 / 1392


شعروشهید

گفتم کجا/گفتا به خون
گفتم چرا/گفتا جنون
گفتم که کی/گفتا کنون
گفتم نرو/خندید و رفت



:: موضوعات مرتبط: شعر در متن ، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 28 / 6 / 1392


سخت است ولی مولا خوب است نمی آیی
دلتنگ توام، اما خوب است نمی آیی


یک کوفه جفا و غم ، یک شام پر از محنت
آیی تو ، شوی تنها، خوب است نمی آیی


یک جمعه فقط ندبه ، یک هفته فراموشی
بود تو شود رویا، خوب است نمی آیی


یک نیمه شعبان را در ذکر تو می مانیم
فرداش روی از یاد، خوب است نمی آیی

لاف غم عشق تو ، ذکر همه مردم
بنگر به دل آنها ، خوب است نمی آیی


با این همه درد و غم میسوزی و میسازی
ای منتقم زهرا(سلام الله علیها) خوب است نمی آیی



:: موضوعات مرتبط: عطر کربلا، شعر در متن ، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 27 / 6 / 1392


توبه کردم...

توبه کردم ننویسم ، اما دل دوباره تنگه

داره باز هوای جبهه ، به یاد روزای جنگه

توبه کردم ننویسم ، نگم از حرفای کهنه

اما دل آروم نداره ، بحث ترکش و تفنگه

توبه کردم ننویسم ، ناراحت نشین جوونا

میگم از چادر و سنگر ، جایی که تاریک و تنگه

میگم از خط مقدم ، آتیش و رگبار دشمن

میگم از روزای گرمی ، که حال و هواش قشنگه

میگم از روزای دوری ، که باهاش فاصله داریم

میگم از وحدت اونجا ، دلاشون همه یه رنگه

اما اینجا توی این شهر ، یه عده مارو سوزوندند

عده ای که کم اند اما ، قلبشون یه تیکه سنگه

اونایی که نمیدونن سر دعوا با کی دارند

حرفاشون آماده مثل : تیر تو لوله ی تفنگه

اونایی که میسوزونن دل جانبازای مارو

جانباز بیچاره ای که درد دلهاش با سُرنگه !

جانبازی که بستری شد ، یه عمری تو بیمارستان

جانبازی که تو دماغش ، همیشه چندتا شیلنگه !

خستم از اهل زمونه ، بدونید دلم گرفته

سرتون رو درد نیارم ، روی قلبم جای چنگه

توی این دنیای فانی ، نکته ایست باریکتر از مو!

" هر کسی با شهدا موند ، بدونید بچه زرنگه "



:: موضوعات مرتبط: شعر در متن ، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 27 / 6 / 1392


شیطان

شیطان
اندازه یک حبّه قند است
گاهی می افتد توی فنجانِ دلِ ما
حل می شود آرام آرام          
                                                                                                                         بی آنکه اصلا ً ما بفهمیم
و روحمان سر می کشد آن را
آن چای شیرین را
شیطان زهرآگین ِدیرین را
آن وقت او خون می شود در خانه تن
می چرخد و می گردد و می ماند آنجا
او می شود من...



:: موضوعات مرتبط: شعر در متن ، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 27 / 6 / 1392


امان از دل مهدی (عج) ، که خون شد دل مهدی (عج)

دارد چه بلایی سرمان می آید

              کی قسمت خوب داستان می آید؟

قرآن خدا سوخته اما دارد

             دود از دل صاحب الزمان می آید



:: موضوعات مرتبط: شهداء شرمنده ایم ، شعر در متن ، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 27 / 6 / 1392


شهدا شرمنده ایم

کاش از ما نپرسند!

ای کاش از ما نپرسند که بعد از شهدا چه کرده ایم؟!

از این سوال سخت شرم دارم. از اینکه اینقدر رفاه زده ام.

از صدای خواب آلوده ام شرم دارم.

اصلاْ مگر صدای خواب آلود من به گوش کسی خواهد رسید.

و می دانم که اگر امروز با جماعت شهدا مواجه شوم همان کلام نورانی امیرالمومنین علیه السلام را خواهم شنید؛ آنجا که به مردم دنیا طلب کوفه فرمودند:

سوگند! اگر ما هم مثل شما (راحت طلب) بودیم،عمود دین برپا نمی شد.درخت اسلام خوش شاخ و برگ و خوش قد و قامت نمی شد. به خدا قسم از این به بعد خون خواهید خورد و... ( نهج البلاغه / خطبه ۵۶)

می دانم که اگر با شهدا مواجه شویم آنان خواهند گفت:

اگر ما هم مثل شما پای ارزش های انقلاب کوتاه می آمدیم،امروز نهال انقلاب به این شجره طیبه ، تبدیل نمی شد. شجره ی زیبایی که اصل آن ثابت و شاخ و برگ آن در آسمان هاست.

اما احساس می کنم باید باز خوانی دوباره ای از فرهنگ جهاد و شهادت داشته باشیم تا خود را به راه و رسم مسافران ملکوت نزدیکتر نماییم.



:: موضوعات مرتبط: شهداء شرمنده ایم ، شعر در متن ، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 27 / 6 / 1392


دیروز ... امروز !

دیروز پشت خاکریز بودیم و امروز در پناه میز!

دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز مواظبیم ناممان گم نشود.

جبهه بوی ایمان می داد و اینجا ایمانمان بو می دهد...



:: موضوعات مرتبط: شعر در متن ، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 27 / 6 / 1392


بی هویت

باز دل تنگم هوای صحبت با تو دارد

با تو که راه حق را پیمودی و از ما خاکیان جدا و به افلاکیان پیوستی

ای شهید گمنام!

من و تو در گمنامی با هم شریکیم

تو پلاکت را گم کردی و من هویتم را

تو پلاکت را گم کردی و من همه چیزم را

تو پلاکت را گم کردی و من خدا را

به راستی چقدر زیبا مادرت زهرای اطهر سلام الله علیها را درک کردی که از خدا خواستی گمنام بمانی ، تا ایشان به جای مادرت عصرهای پنج شنبه بر مزارت پای گذارد

چه سعادتی نصیبت شد.

کاش بودی...

نه! همان بهتر که نیستی

همان بهتر که نیستی و این همه فساد را به نظاره نمی نشینی

دوست شهید من!

اینجا حجاب معنا ندارد

خیلی از دختران زمینی در ظاهر از زهرای مرضیه سلام الله عليها می گوییند اما در عمل...

خیلی از مردان ما از غیرت عباس علیه السلام می گویند ولی چیزی از غیرت نمی دانند...

آری!

ما هویتمان را گم کرده ایم

ما گمنام ترین گمنامان عالم امکانیم

پس ای شهید!

برایمان حمدی بخوان که تو زنده ای و ما مُرده 



:: موضوعات مرتبط: شعر در متن ، حجاب و بی حجابی، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 27 / 6 / 1392


تلنگر

روزگاری جنگی در گرفت

نمی دانم تو آن روز کجا بودی؟

سر کلاس؟

سر کار؟

سر زمین کشاورزی؟

جبهه؟

یه ویلای امن دور از شهر؟

نمی دانم

اما می دانم خودم کجا بودم ، در گهواره!

روزگاری جنگی در گرفت .

من و تو شاید آن روز به قدری کوچک بودیم که حتی نمی دانستیم جنگ یعنی چه!

و اگر هم کشته می شدیم حتی نمی دانستیم به چه جرمی!

روزگاری جنگی در گرفت و عده ای بهای آزادی من و تو را پرداختند

و امروز تو ای دوست من:

مواظب قدمهایت باش!

پا گذاشتن روی این خون ها آسان نیست.



:: موضوعات مرتبط: شعر در متن ، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 27 / 6 / 1392


جهاد

مثنوى مردان جنگ

به نام خداوند مردان جنگ‏

که کردند بر دشمنان عرصه تنگ‏

به نام خداوند یاران دین‏

زشک رسته مردان اهل یقین‏

به نام یلان محمد (ص) نژاد

که شد شورشان غبطه‏ى گردباد

على صولتانى که در خون شدند

به یک نعره از خویش بیرون شدند

به نام غیوران زهرا (س) نسب‏

زخود رستگان به حق منتسب‏

حسن (ع) مذهبان صبور آمده‏

مى زهر نوشان آن میکده‏

خراباتیان حسین (ع) آشنا

گرفته به کف رایت کربلا

اگر دم فرو بندم از ذکرشان‏

رها نیستم یکدم از فکرشان‏

من و یاد یاران که سر باختند

ولى بر ستم گردن افراختند

سحرگاه اعزام یادش بخیر

و «گردان» گمنام یادش بخیر

لباسى که خاکى‏تر از خاک بود

ولى چون دل عاشقان پاک بود

الهى به مستان بربط شکن‏

به مردان طوفانى خط شکن‏

الهى به «گردان زید و کمیل»

دلیران چون رعد و طوفان و سیل‏

به آنان که بى‏پا و سر آمدند

شهید از دیار خطر آمدند

به مفقود و جانباز و ایثارگر

که شد تیغشان بر عدو کارگر

به مردان در کنج محبس قسم‏

به «والفجر و بیت‏المقدس» قسم‏

به دلتنگى «کربلاى چهار»

به یاران گمگشته و بى‏مزار

به «فتح‏المبین» و به «فتح‏الفتوح»

به طوفان، به کشتى، به دریا، به نوح‏

به «مرصاد» و مردان مرگ آفرین‏

منافق ستیزان تیغ آتشین‏

به آنان که پروازشان تا خداست‏

مرا بر خدا و ولى التجاست‏

هلا تا نپرسى ز سربازى‏ام‏

که من کشته‏ى عشق «خرازى»ام‏

خوشا «باکرى» با دل عاشقش‏

که رگبار بستند بر قایقش‏

خوشا همت «حاج همت» خوشا

خوشا شور و شوق شهادت، خوشا

خوشا فهم «فهمیده‏ى» نوجوان‏

که بى‏قدر بودش تمام جهان‏

خوشا شور «قربانعلى عرب»

گه رقص مرگ و جنون و طرب‏

که «فهمیده» را دید در قتلگاه‏

ز نارنجک آن دم که ضامن کشید

به زیر زره‏پوش خود را فکند

گوارایى شهد خون را چشید

و «خرازى» انگار عباس بود

که شد قطع دستش به میدان رزم‏

شبى نیز سوى خدا پر کشید

شد این گونه جاوید آن کوه عزم‏

به کارون و اروند تا پل زدیم‏

گذشتیم از خویش تا رزمگاه‏

در آن سوى، دشمن کمین کرده بود

پراکنده چون ابرهاى سیاه‏

چو طوفان وزیدیم و بر هم زدیم‏

ز خار و خسان خواب و آرام را

خلیج از تب و تاب ما موج زد

نوشتیم با خون سرانجام را

خطر بود و شط بود و غواص‏ها

سلاحى به جز عشق و ایمان نبود

ز نیزارها بى‏صدا رد شدیم‏

صدایى به جز صوت قرآن نبود

خدا یار مردان درد آشناست‏

که جان‏هایشان با نبرد آشناست‏

گذشتند از هشت خان بلا

شد از خونشان دشت‏ها کربلا

پس از جنگ ما باز استاده‏ایم‏

که کوهیم و آتشفشان زاده‏ایم‏

اگر پا و گر سر زکف داده‏ایم‏

چو لب واکند حیدر، آماده‏ایم‏

که گیریم جان بداندیش را

بسوزیم ملک ستم کیش را

بخوان تیغ عریان هماورد را

که گردن زنم خیل بى‏درد را

برافشانى از خویش اگر گرد را

به دوزخ فرستیم نامرد را

که رسم جوانمردى احیا شود

قلندر وشى پیشه‏ى ما شود

غریبانه مردم تفنگم کجاست؟

خشابم، قطار فشنگم کجاست؟

دلم، سنگرم، خاکریزم چه شد؟

بگویید نعش عزیزم چه شد؟

به هر ناکجا چو تجسس کنم؟

چقدر این زمین را تفحص کنم؟

برادر بگو لشکر «نصر» کو؟

شهیدان تیپ «ولیعصر» کو؟

که افکند در کار مردن گره؟

که گم گشت «گردان ضد زره؟»

پس از جنگ صبر از خدا خواستم‏

زمین خوردم اما به پا خاستم‏

بیا یک تپش غوطه در خون بزن‏

قدم بر سر هفت گردون بزن‏

جنون کن که از این همه احتیاط

بلرزد قدم‏هایمان در صراط

و ایمان بیاور به خون و جنون‏

که این است «قد افلح المؤمنون»

برادر بمان در پناه خدا

 



:: موضوعات مرتبط: شعر در متن ، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 27 / 6 / 1392


افسانه جنگ

نقش خون طرح گل بود بر سنگ، بچه‏ها یادتان مانده یا نه

با تبار گل لاله هم رنگ، بچه‏ها یادتان مانده یا نه

روزگارى علم دوشمان بود ، روز و شب‏ها قلم دوشمان بود

یادمان بود فرسنگ فرسنگ ، بچه‏ها یادتان مانده یا نه

آن طرف جبهه بود و شط خون، بوى باروت و دود و شط خون

این طرف مادران با دلى تنگ بچه‏ها یادتان مانده یا نه

آن طرف گرد نادیده‏اى بود، سیزده ساله «فهمیده‏اى» بود

یار پیران صورت پرآژنگ، بچه‏ها یادتان مانده یا نه

مردهاى کفن‏پوش زخمى ، نوجوانان خودجوش زخمى

یاس و داس و شب تار و نیرنگ، بچه‏ها یادتان مانده یا نه

صوت تکبیر بود و شب رزم ، غرش تیر بود و شب رزم

کاروان در مسیر شباهنگ ، بچه‏ها یادتان مانده یا نه

نغمه‏اش نام زهرا (س) در آن بود ، رمز «انا فتحنا» در آن بود

شروه مى‏خواند مردى خوش آهنگ ، بچه‏ها یادتان مانده یا نه

شهرزاد شما آنچه گفته است ، نیست افسانه حرفش درست است

آنچه امشب شنیدید از جنگ، بچه‏ها یادتان مانده یا نه



:: موضوعات مرتبط: شعر در متن ، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 27 / 6 / 1392


امروز برای شهدا وقت نداریم .....

امروز برای شهدا وقت نداریم

ای داغ دل لاله تو را وقت نداریم

با حضرت شیطان سرمان گرم گناه است

ما بهر ملا قات خدا وقت نداریم

چون فرد مهمی شده نفس دغل ما

اندازه یک قبله دعا ، وقت نداریم

در کوفه تن ،غیرت ما خانه نشین است

بهر سفر کرب و بلا ، وقت نداریم

تقویم گرفتاری ما پر شد ه از زرد

ای سرخ ، گل لاله ، تو را وقت نداریم

هر چند که خوب است شهیدانه بمیریم

خوب است ، ولی حیف که ما وقت نداریم



:: موضوعات مرتبط: شعر در متن ، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 27 / 6 / 1392


شعری در مورد شهیدان

(تقدیم به سید اهل قلم آوینی)

به سوی جبهه می رفت ونگاهش سوی مادربود/
وداعی کرد طولانی که گویی بار آخر بود

و او می رفت آهسته به سوی خاکریز عشق/
وجبهه از حضور او پر از احساس باور بود

دو چشمش خیس از اشک و دلش لبریز از احساس/
میان جمع بود اما دل او جای دیگر بود

عجب حال عجیبی داشت آن شب در دل سنگر
و او آماده پرواز مثل یک کبوتر بود

زمان حمله نزدیک و همه آماده رفتن/
نوای کاروان آن شب پر از الله اکبر بود

چپیه روی دوش او به سر سربند یا حیدر/
و او در کارزار جنگ چو سربازی دلاور بود

زمین دریایی از خون شد،زمرگ لاله های سرخ/
و او مانند یک ماهی به شط خون شناور بود

که ناگه ترکشی خورد و تبسم کرد و پرپر شد/
از او در ذهن من باقی، همان لبخند آخر بود

( شعر از حسین وکیلی زارچ)


:: موضوعات مرتبط: شعر در متن ، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 27 / 6 / 1392


شعر...
در کــلاس حـــفظ تقوا و شـرف / دختران درّند و چــادر چون صــدف

بهترین سرمایه زن چادر است / زانکـه زن را زیـنت زن چـادر است

حـفظ چـــادر در سـرای اقــتدار / دخــــتران را هـست تــاج افـــتخار

حفظ چادر حفظ دین و مذهب است/ شـــیوه زهـــرا و درس زینب است

حفظ چادر سدّ فحشا می شود / رو ســفیدی نــزد زهــرا می شود

حفظ چادر چاره ساز کارهاست / حــافظ گــل از هـجوم خـارهاست

خواهرم چادر برایت زینت است / بهترین گوهر حجاب یک زن است


:: موضوعات مرتبط: شعر در متن ، حجاب و بی حجابی، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 26 / 6 / 1392


سرباز ...

نام من سرباز کوی عترت است

دوره آموزشی ام هیئت است

پادگانم چادری شد وصله دار

سردرش عکس علی با زوالفقار

ارتش هیدر محل خدمتم

بهر جانبازی پی هر فرصتم

نقش سر دوشی من یا فاطمه

قمقمه ام پر ز آب علقمه

رنگ پیراهن نه رگن خاکی است

زینب آن را دوخته پس مشکی است

اسم رمز حمله ام

یاس علی

افسر مافوق من عباس علی 

 



:: موضوعات مرتبط: شعر در متن ، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 26 / 6 / 1392


"با بسم رب الشهدا"

با بسم رب الشهدا دفتر دل وا می کنم

مثل یک قطره خودمو راهی دریا می کنم

تا حرف عشق می یاد وسط دل خودشو گم می کنه

شبیه اروند می شه و همش طلاتم می کنه

یاد شلمچه یاد فاو یاد خرمشهر یاد حور

فکه پلی تا به خداست یا فاطمه رمز عبور

کی می دونه میرافضلی عرشی یا که زمینی بود

نقش حصار گرد دین با قلم آوینی بود

ولایت ولایت همه آبرومه آبرومه

شهادت شهادت رویای نا تمومه آرزومه

چمرانی که با درد دین دکترای معرفته

سرفصل دفتر جنوب اسم ابراهیم همته

روی لبهای خشکشون غیر از حسین اسمی نبود

تمام دنیا ذره ای پیش عابدینی نبود

یاد دعاهای کمیل دعای خمسه عشرش

حاج احمد امینی و گریه های نیمه شبش

اونا که در کلاس عشق با گریه ثبت نام شدن

جای قلم تفنگ به دست، فدایی امام شدن

اونا که بود یا فاطمه ورد زبون و رمزشون

تو سنگرهای جبهه ها، بود مرکز هیئتشون

اونا که بی صبرانه پا در وادی عمل زدن

شبیه قاسم جرعه احلی من العسل زدن

اونا که رو سربنداشون نوشته بود حسینین

ثابت کردن محصل مدرسه خمینین

بعضی ها فهمیده شدن بعضی ها زینعلی شدن

آره همه مثل حسین توی خدا فانی شدن

ولایت ولایت همه آبرومه آبرومه

شهادت شهادت رویای نا تمومه آرزومه

همون ها که با خونشون پشت عدو به خاک رسید

اونا که جای نعششون استخون وپلاک رسید

به اونا که فاطمه گفت لحظه آخر "ولدی"

ترو قسم آهای جوون خونشونو هدر ندی

باید که "یا علی" باشه آب بابای کلاستون

رو نیمکت دل نباشه جز به خدا حواستون

پشت ولایت فقیه باید شب و روز بمونی

سر کلاس شهدا یک دانش آموز بمونی

ولایت ولایت همه آرزومه آبرومه

شهادت شهادت رویای نا تمومه آرزومه


:: موضوعات مرتبط: شعر در متن ، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 25 / 6 / 1392


مرحوم آقاسی *اشعار حجاب

رخت ِ زیبای آسمانی را

خواهرم با غروربر سر کن

نه خجالت بکش نه غمگین باش

چادرت ارزش است باور کن

 

 

بوی  ِ زهرا و مریم و هاجر

از پر ِ چادرت سرازیر است

بشکند آن قلم که بنویسد:

“دِمُدِه گشت و دست و پا گیر” است

 

 

 

توی بال  ِ فرشته ها انگار

حفظ وقت ِ عبور می آیی

کوری ِ چشمهای بی عفت

مثل یک کوه  نور می آیی

 

 

 

حفظ و پوشیده در صدف انگار

ارزش و شان خویش میدانی

با وقاری و مثل یک خورشید

پشت ِ یک ابر ِ تیره میمانی

 

 

 

خسته ای از تمام مردم شهر

از چه رو این قدر تو غم داری؟

نکند فکر این کنی شاید

چیزی از دیگران تو کم داری !!

 

 

 

قدمت   روی  شهپر جبریل

هر زمانی که راه می آیی

در شب ِ چادرت تو می تابی

مثل یک قرص ِ ماه می آیی

 

 

 

سمت  ِ جریان  ِ  آبها رفتن

هنر  ِ هر شناگری باشد

تو ولی باز استقامت کن

پیش  ِ رو جای بهتری باشد

 

 

 

پر بکش  سمت  اوج میدانم

که خدا با تو است در همه جا

پر بزن چادرت تو را بال است

و بدان  می برد تو را بالا

 

 

   

در زمانی که شان و ارزش جز

به دماغ و لباس و ماشین نیست

توی چادر بمان و ثابت کن

ارزش واقعی زن این نیست …!!!



:: موضوعات مرتبط: شعر در متن ، حجاب و بی حجابی، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 21 / 6 / 1392


:: گمنامی
:: بندگی
:: ما سینه...
:: تردید کن
:: 000
:: خدایا
:: بی او
:: آقا نیا
:: بوسه بر بی سر
:: رمضان
:: تا آخر ایستاده ایم
:: جانباز
:: چچ
:: و پا برهنه رفت ...
:: مادراتون چشم انتظارند...
:: پیشونی بندها رو با وسواس زیر و رو می کرد...
:: پس از سالها با شنیدن خبر شناسایی پیکر بهروز آرام شدم....
:: مرگ تدریجی ست
:: ازتومیگفتند...
:: اندازه هزار سال
:: دختر شهید
:: آرامش خانه
:: 555555
:: 44444444
:: 3333333
:: 222222222
:: 11111111
:: .......
:: ای دشمن
:: و پا برهنه رفت ...
:: کلیپ شهیدان
:: شهید رضا کردیزاده
:: شهدا میگویند...
:: نظر دهید
:: گفتگو با خدا
:: باسلام...
:: خواهرم
:: من حجابمو دوست دارم
:: بسم اله ...
:: خواهرم
:: چادر
:: مادر...
:: مراقب باشید...
:: سخنی زیبا
:: هشت بهشت
:: شهدا هم به یادت تشنه ماندند یا حسین(ع)
:: کربلا





سلام. با تشکر از ورود شما به این وبلاگ منتظر نظرات زیبای شما هستیم .
rasool.n635@gmail.com




:: خرداد 1394;
:: فروردين 1394;
:: مرداد 1393;
:: تير 1393;
:: خرداد 1393;
:: مهر 1392;
:: شهريور 1392;
:: مرداد 1392;

آبر برچسب ها

جملات زیبا , 12 , 11 , 10 , 9 , 8 , 5 , 6 , 4 , 3 , 2 , شهید گنجی زاده زواره / محمد علی دسته: سرداران شهید مشخصات نام : گنجی زاده زواره / محمد علی نام پدر : حاج خلیل تاریخ تولد : ۱۳۴۰/۶/۲۰ محل تولد : زواره تاریخ شهادت : ۱۳۶۱/۶/۲۹ محل شهادت : عملیات پاکساز , شهید گنجی زاده زواره / محمد علی دسته: سرداران شهید مشخصات نام : گنجی زاده زواره / محمد علی نام پدر : حاج خلیل تاریخ تولد : ۱۳۴۰/۶/۲۰ محل تولد : زواره تاریخ شهادت : ۱۳۶۱/۶/۲۹ محل شهادت : عملیات پاکساز , شهید گنجی زاده زواره / محمد علی دسته: سرداران شهید مشخصات نام : گنجی زاده زواره / محمد علی نام پدر : حاج خلیل تاریخ تولد : ۱۳۴۰/۶/۲۰ محل تولد : زواره تاریخ شهادت : ۱۳۶۱/۶/۲۹ محل شهادت : عملیات پاکساز , شهید گنجی زاده زواره / محمد علی دسته: سرداران شهید مشخصات نام : گنجی زاده زواره / محمد علی نام پدر : حاج خلیل تاریخ تولد : ۱۳۴۰/۶/۲۰ محل تولد : زواره تاریخ شهادت : ۱۳۶۱/۶/۲۹ محل شهادت : عملیات پاکساز ,

صفحه نخست | ايميل ما | آرشیو مطالب | لينك آر اس اس | عناوین مطالب وبلاگ |پروفایل مدیر وبلاگ | طراح قالب

Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by shohadazavareh